فصل در فضیلت تلاوت قرآن است یکى از وصایاى رسول اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، وصیت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسک و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معانى و اسرار آن بیش از آن است که به فهم قاصر ما درست آید. […]
فصل در فضیلت تلاوت قرآن است
یکى از وصایاى رسول اکرم، صلّى اللّه علیه و آله، وصیت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسک و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معانى و اسرار آن بیش از آن است که به فهم قاصر ما درست آید. و آنچه از اهل بیت عصمت، علیهم السلام، در خصوص آن وارد شده است در این اوراق نگنجد، و ما به بعض آن قناعت کنیم.
کافى بإسناده عن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، قال: القرآن عهد اللّه إلى خلقه، فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده و أن یقرأ منه فی کلّ یوم خمسین آیه. (کافی، ج ۲، ص ۶۰۹) فرمود: «قرآن عهد خداوند است به سوى بندگان، همانا سزاوار است که هر مرد مسلمانى در هر روز به آن عهد نظر کند و از آن پنجاه آیه قرائت کند.»
و بإسناده عن الزّهرىّ قال سمعت علىّ بن الحسین، علیهما السّلام، یقول:
آیات القرآن خزائن، فکلمّا فتحت خزینه، ینبغی لک أن تنظر فیها.» [۱] «فرمود حضرت سجّاد، علیه السلام، که آیات قرآن خزانه هایى است، پس هر وقت گشوده شد خزینهاى، سزاوار است که نظر کنى در آن.»
و ظاهر این دو حدیث آن است که تدبر در آیات آن و تفکر در معانى آن خوبست بکنند. و تدبر و تفکر در آیات محکمه الهیّه و فهم معارف و حکم و توحید و تفرید از آن نمودن غیر از تفسیر به رأى است که منهىّ عنه است در مقابل اصحاب رأى و أ هواى فاسده، بدون تمسک به اهل بیت وحى که مختص به مخاطبه کلام الهى هستند، چنانچه در محالّ خود ثابت است و تفصیل در این مقام بیموقع. و کفایت مىکند قول خداى تعالى: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلوبٍ أَقْفالُها. [۲]
و در اخبار امر به رجوع به آن و تدبر در معانى آن بسیار وارد است. حتى از جناب امیر المؤمنین، علیه السلام، نقل است که فرمود: «خیرى نیست در قرائتى که از روى تفکر نباشد.» [۳]
و بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال، قال رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله: من قرأ عشر آیات فی لیله، لم یکتب من الغافلین. و من قرأ خمسین آیه، کتب من الذّاکرین. و من قرأ مائه آیه. کتب من القانتین. و من قرأ مائتی آیه. کتب من الخاشعین. و من قرأ ثلاثمائه آیه، کتب من الفائزین. و من قرأ خمسمائه آیه. کتب من المجتهدین. و من قرأ ألف آیه، کتب له قنطار من برّ: القنطار خمسه عشر ألف (خمسون ألف) مثقال من ذهب، و المثقال أربعه و عشرون قیراطا: أصغرها مثل جبل أحد، و أکبرها ما بین السّماء و الأرض. )اصول کافی، ج۲، ص ۶۱۲)
__________________________________________________
[۱] اصول کافى، ج ۲، ص ۶۰۹، «کتاب فضل القرآن»، «باب فی قراءته»، حدیث ۲٫ در این منبع جمله آخر حدیث به صورت تنظر ما فیها ضبط شده است.
[۲] «پس چرا در قرآن تدبر نمىکنند؟ مگر اینکه بر دلهاشان قفلهاست.» (محمد- ۲۴)
[۳] لا خیر فی عباده لا فقه فیها و لا فی قرائه لا تدبّر فیها (خیرى نیست براى عبادتى که در آن فهم نباشد، و براى قرائتى که در آن تدبر نباشد.) المحجه البیضاء، ج ۲، ص ۲۳۷، «کتاب آداب تلاوه القرآن»، باب ۳٫
و در اخبار کثیره قضیه تمثل قرآن به صورت نیکویى، و شفاعت نمودن آن از اهل خود و قرائت کنندگان وارد است، (اصول کافی، ج۲،ص ۵۹۶) که از ذکر آنها صرف نظر کردیم. و در حدیث است: «مؤمنى که قرائت قرآن کند در حال جوانى، داخل شود قرآن به گوشت و خون او، و او را خداوند با سفراى کرام نیکوکار قرار دهد، و قرآن پناه اوست در قیامت و در محضر حق گوید: «خداوندا، هر عاملى اجر عملش را گرفت غیر از عامل به من، پس بهترین عطایاى خود را به او برسان.» پس خداى تعالى به او بپوشاند دو حلّه از حلّههاى بهشتى و بر سر او تاج کرامت نهد. پس خطاب شود: «آیا راضى شدى؟» قرآن عرض کند: «من امید بیشتر داشتم.» پس امن و امان را به دست راست او دهند و خلد را به چپ، پس داخل بهشت شود و به او گفته شود:
«قرائت کن و بالا بیا درجهاى.» پس به قرآن خطاب شود: «آیا او را به مقامات رساندیم و تو راضى شدى؟» عرض کند: «آرى.» [۱]»
فرمود حضرت صادق، علیه السلام، که «کسى که قرآن را بسیار قرائت کند و با او عهد تازه کند به مشقت کشیدن در حفظ آن، دو اجر به او عطا فرماید.» [۲] و از این حدیث شریف معلوم شود که مطلوب در تلاوت قرآن شریف آن است که در اعماق قلب انسان تأثیر کند و باطن انسان صورت کلام الهى گردد، و از مرتبه ملکه به مرتبه تحقق رسد. و اشاره به این فرموده آنجا که فرماید: «جوان مؤمن اگر قرائت کند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود.» و این کنایه از آن است که صورت قرآن در قلب مستقر و جایگزین گردد به طورى که خود باطن انسان کلام اللّه مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش. و در حمله قرآن کسى است که باطن ذاتش تمام حقیقت کلام جامع الهى است و خود قرآن جامع و فرقان قاطع است، مثل على بن ابى طالب، علیه السلام، و معصومین از ولد طاهرینش (ع) که سراپا تحقق به آیات طیبات الهیه هستند، و آنها آیات اللّه عظمى و قرآن تامّ و تمام هستند. بلکه در تمام عبادات این معنا مطلوب، و یکى از اسرار بزرگ و عبادات و تکرار آن همین تحقق به حقایق عبادات است، و متصور شدن باطن ذات و قلب است به صورت عبادت.
__________________________________________________
[۱] عن أبی عبد اللّه (ع) قال: من قرأ القرآن و هو شابّ مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه، و جعله اللّه عزّ و جلّ مع السّفره الکرام البرره، و کان القرآن حجیزا عنه یوم القیامه. یقول: یا ربّ، إنّ کلّ عامل قد أصاب أجر عمله غیر عاملى، فبلّغ به أکرم عطایاک. قال فیکسوه اللّه العزیز الجبّار حلّتین من حلل الجنّه، و یوضع على رأسه تاج الکرامه، ثمّ یقال له: هل أرضیناک فیه؟ فیقول القرآن: یا ربّ، قد کنت أرغب له فیما هو أفضل من هذا. فیعطى الأمن بیمینه و الخلد بیساره، ثمّ یدخل الجنّه، فیقال له: اقرأ و اصعد درجه. ثم یقال له: هل بلّغنا به و أرضیناک؟
فیقول: نعم. قال: و من قرأه کثیرا و تعاهده بمشقّه من شدّه حفظه، أعطاه اللّه عزّ و جلّ أجر هذا مرّتین. اصول کافى، ج ۲، ص ۶۰۳، «کتاب فضل القرآن»، «باب حامل القرآن»، حدیث ۴٫ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۱۲۶، «ثواب من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن».
[۲] عن المفضّل قال: سمعت ابا عبد اللّه (علیه السلام) یقول: إنّ الّذى یعالج القرآن لیحفظه بمشقه منه، و قلّه حفظ له أجران در بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۸۷، «کتاب القرآن»، «باب ۲۰»، حدیث ۷٫ مشابه این روایت آمده است.
در بیان آنکه عبادت در جوان تأثیر کند
و این تأثر قلبى و تصور باطنى در ایام جوانى بهتر حاصل شود، زیرا که قلب جوان لطیف و ساده است و صفایش بیشتر است و واردات آن کمتر و تزاحمات و تراکمات در آن کمتر است، پس شدید الانفعال و کثیر القبول است. بلکه هر خلق زشت و زیبایى در قلب جوان بهتر داخل شود و شدیدتر و زودتر از آن متأثر و منفعل گردد. و بسیار اتفاق افتد که حق یا باطل یا زشت یا زیبا را به مجرد معاشرت با اهل آن بدون دلیل و حجت قبول نماید. پس، بر جوانها لازم است که کیفیت معاشرت و مؤانست خود را ملتفت باشند و از معاشر بد اجتناب کنند، گرچه دل آنها محکم به ایمان باشد. بلکه معاشرت با تباهکاران و اهل خلق و عمل بد براى نوع طبقات ضرر دارد، و هیچکس نباید از خود مطمئن باشد و به ایمان یا اخلاق و اعمال خود مغرور گردد، چنانچه در احادیث شریفه نهى از معاشرت با اهل معاصى شده. (اصول کافی، ج۲، ص ۶۳۹)
در آداب قرائت است
و بالجمله، مطلوب در قرائت قرآن کریم آن است که در قلوب صورت آن نقش بندد، و اوامر و نواهى آن تأثیر کند، و دعوات آن جایگزین شود. و این مطلوب حاصل نشود مگر آنکه آداب قرائت ملحوظ شود. مقصود از آداب آن نیست که پیش بعض قرّاء متداول شده است که تمام همّ و همت منصرف به مخارج الفاظ و تأدیه حروف شود، به طورى که علاوه بر آنکه از معنى و تفکر در آن بکلى غافل شویم، منجر به آن شود که تجوید آن نیز باطل گردد، بلکه کثیرا کلمات از صورت اصلیه خود به صورت دیگر منقلب شود و ماده و صورت آن تغییر کند. و این یکى از مکاید شیطان است که انسان متعبد را تا آخر عمر به الفاظ قرآن سرگرم مىکند، و از سرّ نزول قرآن و از حقیقت اوامر و نواهى و دعوت به معارف حقه و اخلاق حسنه آن بکلى غافل مىکند. تازه بعد از پنجاه [سال] قرائت معلوم شود که از شدت تغلیظ و تشدید در آن، از صورت کلام بکلى خارج شده و یک صورت غریبى پیدا کرده! بلکه مقصود آدابى است که در شریعت مطهره منظور شده است، که اعظم و عمده آنها تفکر و تدبر و اعتبار به آیات آن است، چنانچه سابقا اشاره شد.
__________________________________________________
[۱] عن داود بن کثیر قال: قلت لابى عبد اللّه (ع): أنتم الصّلاه فی کتاب اللّه عزّ و جلّ و أنتم الزّکاه و أنتم الحجّ؟
فقال: یا داود نحن الصّلاه فی کتاب اللّه عزّ و جلّ و نحن الزّکاه و نحن الصّیام و نحن الحجّ … داود بن کثیر مىگوید به امام صادق (ع) عرض کردم: شما نماز در کتاب خدا هستید و شما زکات و شما حج مىباشید؟ پس پاسخ دادند: اى داود ما نماز در کتاب خدا هستیم و ما زکات و روزه و ما حج هستیم. بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۳۰۳، «کتاب الامامه»، «باب أنّهم الصلاه و الزکاه.»، حدیث ۱۴٫
و در کافى شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند، قال: إنّ هذا القرآن فیه منار الهدى و مصابیح الدّجى، فلیجل جال بصره و یفتح للضّیاء نظره، فإنّ التّفکّر حیاه قلب البصیر، کما یمشی المستنیر فی الظّلمات بالنّور. (اصول کافی،ج۲، ص۶۰۰) فرمود: «این قرآن راهنماى هدایت و چراغ شب تاریک است، پس جولان دهد صاحبنظر چشم خود را در آن، و بگشاید نظر خود را براى استفاده از نور آن، زیرا که تفکر در آن زندگانى دل بیننده است، چنانچه در ظلمات و تاریکیها به نور استعانت کنند، در ظلمات جهل و تاریکیهاى ضلالت به نور هدایت قرآن باید هدایت جست.»
و من المجالس بإسناده عن أمیر المؤمنین، علیه السّلام، فی کلام طویل فی وصف المتّقین: و إذا مرّوا بآیه فیها تخویف، أصغوا إلیها مسامع قلوبهم و أبصارهم، فاقشعرّت منها جلودهم، و وجلت قلوبهم، فظنّوا أنّ صهیل جهنّم و زفیرها و شهیقها فی أصول آذانهم. و إذا مرّوا بآیه فیها تشویق، رکنوا إلیها طمعا، و تطلّعت أنفسهم إلیها شوقا، و ظنّوا أنّها نصب أعینهم. (امالی شیخ صدوق، ص ۴۵۸، مجلس ۸۴)
«اهل تقوى وقتى به آیاتى رسند که در آن اخافه است، چشمها و گوشهاى دل را به آن باز کنند، و لرزه بر اندام آنها افتد، و دل آنها از ترس بتپد به طورى که گمان کنند که صداى هولناک جهنم و نفسهاى زفیر و شهیق آن پیش گوش آنهاست. و وقتى به آیه رحمت رسند، اعتماد به آن کنند، و چشم طمع به آن باز کنند، و دل آنها از شوق پرواز کند چنانچه گمان کنند آن وعدهها حاضر است.»
و معلوم است کسى که تفکر و تدبر در معانى قرآن کرد، در قلب آن اثر کند و کمکم به مقام متقین رسد. و اگر توفیق الهى شامل حالش شود، از آن مقام نیز بگذرد و هر یک از اعضا و جوارح و قواى آن آیهاى از آیات الهیه شود. و شاید جذوات و جذبات خطابات الهیه او را از خود بیخود کند و حقیقت اقرأ و اصعد را در همین عالم دریابد تا آنکه کلام را بىواسطه از متکلمش بشنود، و آنچه در وهم تو و من ناید آن شود.
در اخلاص در قرائت است
و از آداب لازمه قرائت قرآن که در تأثیر در قلوب سمت رکنیّت دارد و بدون آن هیچ عملى را قیمتى نیست، بلکه ضایع و باطل و موجب سخط الهى است، اخلاص است که سرمایه مقامات اخرویه و رأس المال تجارت آخرت است. و در این باب نیز در اخبار اهل بیت عصمت (ع) سفارش بلیغ شده است. از آن جمله آن است که جناب کلینى، رضوان اللّه علیه، حدیث کند:
بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: قرّاء القرآن ثلاثه: رجل قرأ القرآن فاتّخذه بضاعه و استدرّ به الملوک و استطال به على النّاس. و رجل قرأ القرآن فحفظ حروفه و ضیّع حدوده و أقامه إقامه القدح. فلا کثّر اللّه هؤلاء من حمله القرآن. و رجل قرأ القرآن فوضع دواء القرآن على داء قلبه، فأسهر به لیله، و أظمأ به نهاره، و قام به فی مساجده، و تجافى به عن فراشه، فبأولئک یدفع اللّه العزیز الجبّار البلاء، و بأولئک یدیل اللّه من الأعداء، و بأولئک ینزل اللّه الغیث من السّماء. فو اللّه، لهؤلاء فى قرّاء القرآن اعزّ من الکبریت الأحمر. (اصول کافی، ج۲،ص۶۲۷)
در معنى ترتیل است
«قاریان قرآن سه گروهاند: یکى، آنان که قرائت قرآن را سرمایه معیشت اتخاذ نمودند، و به واسطه آن از ملوک حقوق و شهریه گیرند، و بر مردم تقدم جویند.
و دیگر، آنان که حفظ حروف و صورت قرآن کنند، و تضییع حدود آن نمایند و او را پشت سر اندازند، چنانچه سوار قدح خود را به پشت آویزد خداوند زیاد نکند این قسم حمله قرآن را. و طایفه دیگر آنان هستند که قرآن را قرائت کنند و با دواى قرآن دردهاى قلب خود را علاج کنند، پس به واسطه آن شب را بیدار و به عبادت بگذرانند، و روز را روزه بگیرند و به تشنگى گذرانند، و در مساجد حاضر شوند و اقامت کنند و از فراش خواب ناز برخیزند. پس، خداوند عزیز جبّار به واسطه اینها دفع بلیات فرماید و باران از آسمان فرو فرستد. به خدا قسم که این گروه از قاریان قرآن از کبریت احمر کمیابترند.»
و عن عقاب الأعمال بإسناده عن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، عن أبیه، عن آبائه، علیهم السّلام، قال: من قرأ القرآن یأکل به النّاس، جاء یوم القیامه و وجهه عظم لا لحم فیه. (وسائل الشیعه،ج۴،ص ۸۳۷) فرمود: «کسى که قرائت قرآن کند براى استفاده از مردم، در روز قیامت بیاید در صورتى که روى او استخوانى است بدون گوشت.»
و بإسناده عن رسول اللّه، صلّى اللّه علیه و آله، فی حدیث قال: من تعلّم القرآن فلم یعمل به و آثر علیه حبّ الدّنیا و زینتها، استوجب سخط اللّه، و کان فی الدّرجه مع الیهود و النّصارى الّذین ینبذون کتاب اللّه وراء ظهورهم.
و من قرأ القرآن یرید به سمعه و التماس الدّنیا، لقی اللّه یوم القیامه و وجهه عظم لیس علیه لحم و زجّ القرآن فی قفاه حتى یدخله النّار و یهوى فیها مع من هوى.
و من قرأ القرآن و لم یعمل به، حشره اللّه یوم القیامه أعمى، فیقول: یا ربّ، لم حشرتنی أعمى و قد کنت بصیرا. قال: کذلک أتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسى. (طه/ ۱۲۵) فیؤمر به إلى النّار.
و من قرأ القرآن ابتغاء وجه اللّه و تفقّها فی الدّین، کان له من الثّواب مثل جمیع ما أعطی الملائکه و الأنبیاء و المرسلون.
و من تعلّم القرآن یرید به ریاء و سمعه لیمارى به السّفهاء و یباهی به العلماء و یطلب به الدّنیا، بدّد اللّه عظامه یوم القیامه و لم یکن فی النّار أشدّ عذابا منه، و لیس نوع من أنواع العذاب إلاّ [و] یعذّب به من شدّه غضب اللّه علیه و سخطه.
و من تعلّم القرآن و تواضع فی العلم و علّم عباد اللّه و هو یرید ما عند اللّه، لم یکن فی الجنّه أعظم ثوابا منه و لا أعظم منزله منه، و لم یکن فی الجنّه منزل و لا درجه رفیعه و لا نفیسه إلاّ و کان له فیها أوفر النّصیب و أشرف المنازل. (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صص ۳۳۲، ۳۴۶، ۳۳۷)
«کسى که یاد گیرد قرآن را و عمل به آن نکند و عوض آن اختیار کند حبّ دنیا و زینت آن را، مستوجب غضب خدا شود، و در درجه یهود و نصارى است که کتاب خدا را پشت سرشان انداختند.»
«و کسى که قرائت قرآن کند و قصد کند به آن سمعه و طلب کند به آن دنیا را، ملاقات کند خدا را روز قیامت در صورتى که روى او استخوان بىگوشت است، و قرآن به پشت گردن او زند تا داخل آتش کند او را، و بیفتد در آن با آنها که افتادند.»
«و کسى که قرائت قرآن کند و عمل به آن نکند، خداوند او را کور محشور فرماید روز قیامت. مىگوید: «خداوندا، من بینا بودم پس چرا مرا کور محشور کردى؟» مىفرماید: «چنانچه تو نسیان آیات ما کردى که بر تو فرو فرستادیم امروز نیز تو نسیان شدى.» پس او را به سوى آتش فرستند.»
قرآن کند براى خدا و خالص از ریا و براى یاد گرفتن معالم دین، ثواب او مثل ثوابى است که به جمیع ملائکه و انبیا و مرسلین دهند.» یعنى از سنخ ثواب آنان به او مرحمت فرمایند.
«و کسى که تعلم کند قرآن را براى ریا و سمعه تا آنکه با جاهلان جدال کند و مباهات به علما کند و دنیا را به آن طلب کند، متفرق فرماید خداوند استخوانهاى او را روز قیامت، و در آتش کسى از او شدت عذابش بیشتر نیست، و به جمیع انواع عذاب او را معذب کنند از شدّت غضب و سخط خداوند بر او.»
«و کسى که تعلم قرآن کند و در علم تواضع نماید و تعلیم بندگان خدا دهد و از خداوند اجر طلبد، در بهشت از [او] کسى ثوابش بزرگتر نیست و منزلهاى از منزله او بالاتر نیست، و هیچ منزل رفیع و درجه بلند نفیس در بهشت نیست مگر آنکه بزرگتر و وافرتر آن را او دارد.»
در معنى ترتیل است
و از آداب قرائت، که موجب تأثیر در نفس نیز هست و سزاوار است که شخص قارى مواظبت آن کند، ترتیل در قرائت است. و آن، به طورى که در حدیث است، عبارت است از حد توسط بین سرعت و تعجیل در آن، و تأنّى و فتور مفرط که کلمات از هم متفرق و منتشر گردد.
عن محمّد بن یعقوب بإسناده عن عبد اللّه بن سلیمان، قال، سألت أبا عبد اللّه، علیه السّلام، عن قول اللّه تعالى: «وَ رَتِّلِ الْقُرْانَ تَرْتیلاً.» قال قال أمیر المؤمنین، علیه السّلام: تبیّنه تبیانا، (خ ل: تبیینا) و لا تهذّه هذّ الشّعر [و لا تنثره] نثر الرّمل، و لکن أفزعوا قلوبکم القاسیه، و لا یکن همّ أحدکم آخر السّوره. (اصول کافی، ج ۲، ص ۶۱۴).
«گوید پرسیدم از حضرت صادق، سلام اللّه علیه، از قول خداى تعالى که مىفرماید: رتل القرآن ترتیلا مقصود چیست؟ فرمود: حضرت امیر المؤمنین، علیه السلام، فرمود: «یعنى، اظهار کن آن را اظهار نمودن کاملى، و سرعت مکن در آن چنانچه در شعر سرعت مىکنى، و متفرق مکن اجزاء آن را چون ریگهاى متفرق که اجزائش با هم ملتئم نشود، و لیکن طورى قرائت کنید که تأثیر در قلوب کند و دلهاى سخت شما را به فزع آورد، و همّ شما آخر سوره نباشد.» یعنى مقصود شما آن نباشد که قرآن را در چند روز ختم کنید، و یا این سوره را بزودى ختم نموده و به آخر رسانید.
در احادیث شریفه وارد است که قرآن را با حزن بخوانید و با صورت نیکو تلاوت کنید. [۱] حضرت على بن الحسین، علیهما السلام، قرآن را به طورى نیکو تلاوت مىفرمود که کسانى که از آنجا عبور مىکردند، از قبیل سقّاها، آنجا توقف مىکردند و بعضى از استماع آن غش مىکردند. [۲] ولى ما هر وقت مىخواهیم صوت حسن و آواز نیکوى خود را به مردم ارائه دهیم، قرآن یا اذان را وسیله قرار مىدهیم، و مقصد ما تلاوت قرآن نیست و عمل به این استحباب نمىباشد.
بالجمله، مکاید شیطان و نفس امّاره بسیار است، و غالبا حق را به باطل مشتبه مىکند و زشت و زیبا را با هم ملتبس مىنماید. باید از مکاید او به خداوند پناه برد.
__________________________________________________
[۱] امام صادق (ع) فرمود: إنّ القرآن نزل بالحزن، فاقرءوه بالحزن. (همانا قرآن براى اندوه نازل شده است، پس آن را با حزن بخوانید). اصول کافى، ج ۲، ص ۶۱۴، «کتاب فضل القرآن»، «باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن»، حدیث ۲٫ و نیز درباره آیه و رتلّ القرآن ترتیلا فرمود: هو أن تتمکّث فیه و تحسّن به صوتک. (ترتیل آن است که قرآن را به آرامى و با آواى خوش بخوانى.) مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۸، سوره «المزّمّل»،
[۲] عن أبی الحسن (ع) قال: ذکرت الصّوت عنده، فقال إنّ علىّ بن الحسین، علیهما السلام، کان یقرأ فربّما مرّ به المارّ فصعق من حسن صوته … اصول کافى، ج ۲، ص ۶۱۵، «کتاب فضل القرآن»، «باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن»، حدیث ۴٫
پس، انسان که مىخواهد کلام خدا را قرائت کند و به آیات الهیه قلب قاسى خود را مداوا کند و با کلام جامع الهى شفاى امراض قلبیه خود را بگیرد و با نور هدایت این مصباح منیر غیبى و این «نور على نور» آسمانى طریق وصول به مقامات اخرویه و مدارج کمالیه را دریابد، باید اسباب ظاهریه و باطنیه آن را فراهم کند و آداب صوریه و معنویه آن را فراهم کند، نه مثل ما که اگر گاهگاهى هم تلاوت قرآن کنیم، علاوه بر آنکه از معانى و مقاصد آن و اوامر و نواهى و وعظ و زجر آن بکلى غافلیم، و گویى آیاتى که در آن ذکر اوصاف جهنم و عذاب الیم آن یا بهشت و کیفیات نعیم آن گردیده به ما ربطى ندارد- و نعوذ باللّه در خواندن کتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمعتر است از کتاب کریم خدایى- از آداب ظاهریه آن نیز غفلت کنیم.
در احادیث شریفه وارد است که قرآن را با حزن بخوانید و با صورت نیکو تلاوت کنید. (اصول کافی، ج ۲،ص ۶۱۴) حضرت على بن الحسین، علیهما السلام، قرآن را به طورى نیکو تلاوت مىفرمود که کسانى که از آنجا عبور مىکردند، از قبیل سقّاها، آنجا توقف مىکردند و بعضى از استماع آن غش مىکردند. ( اصول کافی، ج۲، ص ۶۱۵) ولى ما هر وقت مىخواهیم صوت حسن و آواز نیکوى خود را به مردم ارائه دهیم، قرآن یا اذان را وسیله قرار مىدهیم، و مقصد ما تلاوت قرآن نیست و عمل به این استحباب نمىباشد.
بالجمله، مکاید شیطان و نفس امّاره بسیار است، و غالبا حق را به باطل مشتبه مىکند و زشت و زیبا را با هم ملتبس مىنماید. باید از مکاید او به خداوند پناه برد.
منبع: شرح چهل حدیث، صص ۴۹۷- ۵۰۴
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.